نویسنده: ماهاتیر محمد
ترجمه: محسن پاکآئین
بر اساس تقویم گریگوری مسیحیان، قرن بیست و یکم فرا میرسد و در این برههی برجسته از زمان مناسب است که به ارزیابی موقعیت مسلمانان پرداخته، وضعیت آنان را در آینده بررسی کنیم.
به عبارت دیگر در آغاز قرن بیست و یکم، خود را مجدداً مورد ارزیابی قرار داده، تاریخ را مورد نگرش دیگری قرار دهیم. به یاد آوریم که وقتی جهان وارد هزاره دوم میلادی شد، مسلمانان در رأس امور جهان بودند. ارتش مسلمانان به عنوان بهترین ارتش جهان بود و مسلمانان به عنوان ابرقدرت محسوب میشدند. حاکمان آنها در جامعه جهانی برترین و شهرهای آنها مرکز علم و تجارت بود. دانشمندان مسلمان به عنوان صاحبان علم و صنعت مغزهای متفکر عصر به شمار آمده و جهان اسلام مرکز فعالیتهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی زمان بود.
دنیا ابن سینا را به عنوان بزرگترین فیزیکدان میشناخت و ابن حیان فیزیکدان نامور مسلمان تا آنجا پیش رفت که علم او ریشهی علوم فضایی گردید. در دومین هزارهی میلادی ابوریحان بیرونی بزرگترین ستاره شناس عصر بود و الزهراوی جراح بزرگ زمان محسوب میگردید و من میتوانم شواهد متعددی از این قبیل را ذکر کنم.
اما آن شوکت و عظمت مسلمانان چه شد؟ چرا در قرن حاضر نمیتوانیم شاهد آن عظمت اسلامی باشیم؟ ما امروز تنها چند رهبر سیاسی مسلمان داریم که انها نیز نتوانسته اند یک ملت بزرگ را که بتواند تمدن اسلامی را یادآور شود ایجاد نمایند. دانشمندان و بزرگان اسلام در قرن کنونی نتوانستهاند مجد و بزرگی علمای پیشین را احیا کرده، مانند آنان مورد احترام جهانیان باشند. اگر ما علل زوال و فروپاشی دو امپراتوری بزرگ مسلمانان در قرون گذشته را بررسی کنیم به این نتیجه میرسیم که افول امپراتوریهای اسلامی به خاطر فشارهای خارجی، بلکه به خاطر پوسیدگی و ناهنجاریهای داخلی بوده است. از زمان خوارج تا زمان حاضر، مسلمانان مشغول رجز خوانی علیه یکدیگر و محکوم کردن دیگران هستند. افراطیون مسلمان که در اقلیت بودند، اکثریت مسلمانان را کامل ندانسته و یا حتی مسلمان نمیدانستند. حتی خوارج حضرت علی (ع) را به عنوان کافر توصیف کرده، قشرهای خشن علیه او شوریدند.
تاریخ اسلام نشان میدهد به همان نسبت که جوامع مسلمان برای دستیابی به علم و توسعه برای تقویت دنیای اسلام تلاش کردند، افراطیهای مذهبی ستیزه جویی نمودند و بخش عظیمی از انرژی امت اسلام صرف مهار آنان گردید. حتی در زمانهایی که امت اسلام از سوی دشمنان خارجی مورد تهدید واقع شده بود، باز هم ستیزه جویی و اختلاف میان مسلمانان اصالت داشت.
منازعات در تمام زمانها ادامه داشت و طرفین منازعه با تمسک به آیات قرآن، احادیث، تفسیر و دستخطهای بزرگان اسلام، سعی در ثابت کردن حقانیت خود رد این منازعات داشتند. این قبیل مجادلات از آن زمان تاکنون ادامه داشته، در سخنرانیها، مقالهها، جراید، مجلات و امروز نیز از طریق رسانههای الکترونیکی و اینترنت تداوم یافته است. دفاع از اسلام و کشورهای مسلمان و دفاع از امت در مقابل دشمنان غیر مسلمان و بدگویان مورد غفلت واقع شده است. در واقع مسلمانان با تشدید اختلافات خود بارها خود را هدف طعنهها و انتقادات دشمنان غیر مسلمان قرار داده اند.
یک هزار و چهار صد سال پس از هجرت، هنوز در مورد قطع کردن سر مرتدها اختلاف نظر داریم، در حالی که هنوز به آن توان اجرایی نرسیده ایم که بتوانیم مرتدها را اعدام کنیم. مباحثهها ادامه داشته، یکدیگر را مکرراً متهم کرده و حتی کافر خوانده ایم. اگر بر اساس ادعای طرفین منازعه، طرف مقابل کافر باشد، پس دیگر هیچ مسلمانی در روی زمین نمیتواند وجود داشته باشد و اگر یک طرف منازعه درست بگوید و طرف دیگر کافر باشد، پس نیمی از مسلمانان جهان کافر هستند و جمعیت مسلمانان جهان به نصف تقلیل خواهد یافت.
و امروز ما مشغول مجادلههای بی پایان و کشورهای ما در حال پسرفت هستند. ما در مواجههبا تحولات جهانی ناتوان بوده، سلطه بیگانگان را پذیرفته ایم. ما به جای آنکه خود را سرزنش کنیم، وجود مستشرقین غربی را عامل انحراف مسلمانان از اسلام میدانیم. البته نقش مستشرقین را نمیتوان نادیده گرفت، اما علت اصلی عقب ماندگی مسلمانان وجود اختلاف بی نتیجه بوده است. مابسیار دیر متوجه عصر صنعتی شدن گردیدیم و تا خواستیم خود را با تحولات این عصر هماهنگ کرده، برای تقویت و توسعه کشورمان گامی برداریم، به عصر اطلاعات وارد شدیم. در حالی که مسلمانان در عصر اقتدار خود مخترع و مولد کالاهای صنعتی بودند، ما شرایط جامعه را برای بهره گیری از صنعت فراهم نکردیم و در نتیجه برای نیازهای خود، حتی نیازهای دفاعی، به تولیدات غیر مسلمان متکی شدیم. ما برای جنگ با یکدیگر نیز از سلاحهای غیر مسلمان استفاده کردیم.
امروز دنیا عصر صنعتی شدن را پشت سر گذارده، وارد عصر اطلاعات شده است. امروز فهمید ایم که دیگر نمیتوانیم مرزهای خود را ببندیم و فساد فوران زده از طریق اینترنت و رسانههای الکترونیکی جامعه مسلمانان را احاطه کرده است و ما هنوز در پیچ و خم این بحث هستیم که چه چیز اسلامی است و چه کسی کاملاً مسلمان میباشد؟
در مالزی یک گروه پرخاشگر از مسلمانان وجود دارد که با قرائت برخی از آیات قرآن یک شورش مردمی را علیه دولت که به زعم آنان کافر است، هدایت میکنند. این گروه نمونه کسانی هستند که قرنهاست امت اسلام را تحت تأثیر افکار خود قرار داده اند.
مالزی چهل و دو سال است که مستقل شده که البته مدنی طولانی نمیباشد. در این مدت به رغم وجود اقوام مالایی، چینی و هندی ما کشور را در صلح نگه داشته ایم. مالاییها کهاکثریت هستند، مسلمان میباشند، چینیها، بودایی و هندیها، هندو هستند. هرکدام نسبت به دین خود تعصب دارند و در وهله اول به نظر میرسد که نمیتوان آنها را متحد کرد. مسلمانان مالایایی گوشت خوک نمیخورند، در حالی که چینیها گوشت خوک را دوست دارند. هندوها گوشت گاو نمیخورند، در حالی که مسلمانان عاشق گوشت گاو هستند و دولت مسلمان مالزی موفق شده است میان این گروهها تفاهم ایجاد نماید. همین دولت موجب توسعهی سریع کشور گردید. امروز مالزی از کشوری که کاملاً به واردات قلع و کائوچو وابسته بود، به یکی از بزرگترین تولید کنندگان و صادر کنندگان یخچال و کولر تبدیل شده است. هشتاد و دو درصد از صادرات مالزی را کالاهای ساخته شده در داخل تشکیل میدهد و مالزی هفدهمین کشور صادر کننده جهان است.
ما همچنین دارای یک دموکراسی شایسته هستیم. انتخابات هر پنج سال یک بار برگزار میشود و همه حتی مخالفان میتوانند برنده انتخابات باشند و دولتهای ایالتی نیز حاکم گردند.
بزرگترین حزب مخالف دولت مالزی، حزب اسلامی مالزی(پاس) است. آنها مدعی هستند که هر کس به آنها رأی بدهد، بهشت را در دنیای پس از مرگ خریده است. آنها میگویند ما و اسلام یکی هستیم و بقیه مسلمانان که اکثریت را تشکیل میدهند، کافر هستند. آنها در مراکز گوناگون از جمله دانشگاهها نفرت و نارضایتی از دولت را دامن میزنند. در انتخابات اخییر این حزب موفق شد در دو ایالت حاکم گردد، اگر چه بسیاری از مردم از رأی دادن به این حزب پشیمان هستند.
مخالفان مالزی در خارج، از پیروزی این حزب خوشحال بوده، مشوق فعالیتهای پاس هستند. اگر چه هیچ اعتقادی نسبت به باورهای اسلامی این حزب ندارند. ما سعی میکنیم به استثنای مقاطع خاص، با این حزب به دیده اغماض بنگریم، اما آنها مکرراً میگویند که دولت مالزی کافر است. گروه افراطی المعونه که اخیراً در صدد براندازی دولت با اقدامات مسلحانه بود، با حزب اسلامی ارتباط دارد.
حزب اسلامی تمایلی به مشارکت در توسعه کشور ندارد و سعی میکند مسلمانان را علیه دولت تحریک کرده و به آنها بگوید که در صورت شرکت در جهاد علیه دولت و کشته شدن در این راه، شهید محسوب میشوید و مکان مناسبی در بهشت خواهید داشت. مشخص نیست آیا ایشان صلاحیت اعلام جهاد علیه دولت را دارند یا خیر؟اما در مجموع اقدامات آنها موجب بهبود وضعیت مسلمانان نشده و این تصور را ایجاد کرده که مسلمانان مالایایی مخالف صلح و توسعه هستند و قرنهاست که جهان اسلام با مشکلاتی از این قبیل مواجه است.
براستی آینده مسلمانان در قرن بیست و یکم چه خواهد بود؟ صادقانه بگویم، من چندان نسبت به آینده خوشبین نیستم. ما در قرن پانزدهم هجری هستیم، در طول این پانزده قرن در جهان مسیحیت نیز مسائل مشابهی وجود داشته است. مسیحیان نیز بسیاری از مراکز را آتش زده، جنایات فراوانی تحت عنوان دفاع از مذهب انجام دادند. آنها نیز برای تشخیص مسیحی خوب از مسیحی بد، جنگهای متعددی را دامن زدند و نهایتاً تودهها در جستجوی آزادی، علیه آنها اقدام کردند.
امروز ما شاهد پراکندگی مسلمانان هستیم. بسیاری از مسلمانانی که میهن خود را ترک کرده اند، در آمریکا زندگی میکنند و بسیاری نیز تابعیت کشورهای خود را ترک گفته اند. مانند بسیاری از پناهندگان مسیحی، مسلمانانی که کشورهای خود را ترک کرده اند، افراد با استعدادی هستند. آنها هنوز مسلمانان خوبی بوده و بر اساس تعالیم اسلام اعمال خود را انجام میدهند. اما هرگز نمیتوانند امیدوار باشند که سرزمینی که در آن زندگی میکنند، تبدیل به یک سرزمین اسلامی گردد. ایشان همواره احساس حل شدن در جامعه غیر مسلمان دارند.
بسیاری از آنها در سرزمین محل اقامت خود اقدامات خوبیانجام داده، خواسته یا ناخواسته در مسیر غنی سازی این سرزمینها مشارکت داشته اند. اما در عین حال موجب فقر در میهن خود بوده اند چرا که میهن اسلامی آنها از وجودشان و از استعدادشان محروم بوده است.
این باعث تأسف است. باعث تأسف است چرا که میهن اسلامی به آنها نیاز دارد، اما اگر آنها به میهن باز گردند، فرصتهای مناسب برای شکوفایی استعداد و مهارت آنها وجود ندارد.
کشورهای آنان فقیر هستند. تسهیلات برای کار و تحقیق و توسعه وجود ندارد. فاقد ثروت کافی برای پرداخت دستمزد مناسب هستند. از آنها به خاطر کارهایشان قدردانی نمیشود، حتی ممکن است به غیر اسلامی بودن متهم شوند.
من میدانم بسیاری از کسانی که میهن خود را ترک کرده اند، علاقه وافری به میهن خود دارند و آنها میخواهند به کشور خود برگشته، به مردم خود کمک کنند. اما به دلایل متناوب نمیتوانند و تنها عده قلیلی از آنها برمیگردند. گفتن این حرف غم انگیز است، اما برخی از آنها برای اینکه مورد پذیرش کشورهای پذیرنده قرار گیرند، مذهب خود را ترک کرده، معیارهای جامعه جدید را میپذیرند.
این یک سناریوی غم انگیز برای آیندهی مسلمانان است. البته این اتفاق میتواند رخ ندهد.
در اینجا منن میخواهم در مورد اقدامات مردم مسلمان مالزی در مسیر توسعه و بهبود اقتصادی صحبت کنم. نخست ما اعتقاد داریم که دستیابی به توسعه به دههها یا حتی قرنها زمان نیاز دارد. لذا باید صبور باشیم و باید برای استقرار ثبات و صلح در کشورهای خود تلاش نماییم. ما سعی کرده ایم یک دولت فعال و قادر به اجرای سیاستها و معتقد به ضرورت توسعه اقتصادی که با رأی مردم به قدرت رسیده باشد داشته باشیم. ما میخواهیم مسلمانان در تمام زمینههای علوم، هنر و تکنولوژی دانش آموخته باشند، البته نباید علوم و اعمال اسلامی را نیز فراموش نمایند. ما میخواهیم آنها قادر به افزایش ثروت و درآمد باشند.
ما دوست داریم مسلمانان کشورمان به صورت معنوی آماده مقابله با چالشهای زمان خود باشند. آنها نباید عاطفی یا از روی احساس با مسائل برخورد کنند، بلکع میخواهیم دارای استراتژی برخورد با مشکلات باشند. ما میخواهیم آنها در مواجهه با دشمنان شجاعانه برخورد کنند، نقاط ضعف و قوت آنها را بشناسند و برای پیروزی بر دشمن طرح و برنامه داشته باشند. آنها نباید کورکورانه به مصاف دشمن بروند و البته آرزومند شهادت در راه اسلام هستند.
باور ما این است که اگر بتوانیم یک ملت مسلمان منطقی، توانا در مدیریت، در علوم و تکنولوژی، در تجارت و صنعت، در سیاست، در جامعه و با ثبات در مذهب ایجاد نماییم آنگاه ما میتوانیم پیشرفت کنیم و این جهاد ما میباشد. مسلمانانی که امروز دولت مالزی را اداره میکنند، دارای این اعتقادات هستند. همکاران غیر مسلمان ما نیز مخالف این اعتقادات نیستند، چون نشان داده ایم که دولت مسلمان میتواند نسبت به غیر مسلمان عادلانه رفتار کند، چرا که در غیر این صورت تعالیم اسلامی را اجرا نکرده است.
ما امیدوایم که بتوانیم در یک مدت کوتاه به مسلمانان و غیر مسلمانان کشورمان، راه ایجاد رنسانس اسلامی و رستاخیز مسلمانان را نشان دهیم. ما امیدواریم که توفیقات اندک ما به عنوان یک الگو و مدل از سوی دیگر ملتها مورد شناسایی قرار گیرد. ما هنوز فکر میکنیم میتوانیم این اقدام را انجام دهیم. اما ما در مالزی شاهد یک درگیری میان مسلمانان هستیم که مورد پذیرش ما نیست. ما میبینیم که جوانان آموزش دیده و تحصیل کرده به وسیلهی افراد کوردل تحریک میشوند. آنها به تعصب و قشری گرایی تحت عنوان تمایل به شهادت و بهشت تشویق شده، در مسیر استقرار صلح و توسعه امت مسلمان و تمدن اسلامی به کار گرفته نمیشوند.
من بسیار تلاش میکنم تا نسبت به سرنوشت مسلمانان در قرن بیست و یکم و هزارهی سوم میلادی خوشبین باشم اما باید بپذیرم که خوشبین بودن بسیار مشکل است. فقط اندکی از مسلمانان واقعیت را درک میکنند. بعد از یکهزار و چهارصد سال مسلمانان در شناخت مذهب اسلام ناکام مانده اند. مذهبی که ساده است و نسبت به مسلمانان سختگیری نمیکند، اما متأسفانه مسلمانان اصرار بر تداوم مجادلات لفظی و بحثهای اختلاف انگیز دارند و عدم تفاهم آنها موجب جنگ و کشتار یکدیگر و زمینه ساز بدگویی دشمنان از اسلام میگردد.
من متأسفم که قادر به مشاهده رنسانس اسلامی در قرن بیست و یکم میلادی نیستم. ما هنوز نسبت به وقایع عصر صنعتی شدن توجیه نشده ایم، در حالی که با عصر اطلاعات مواجه هستیم. شمار اندکی از ما آگاه هستند، اما بسیار کم اند و نمیتوانند کار زیادی انجام دهند. این تعداد تقریباً در حاشیه زندگی میکنند و با گذشت زمان شاید تعداد بیشتری به آنها بپیوندند.
من امیدوارم کسان دیگری باشند که به صورت مثبت قرن بیسن و یکم را آغاز بازگشت به تمدن اسلامی جلوه دهند من تمایل دارم توسط آنان متقاعد شوم. بنابراین من و دیگر مسلمانان میتوانیم در حد ممکن در احیای تمدن اسلامی مشارکت نماییم.
نظرات
السلام علیکم ورحمةالله<br /> مقاله جالبی بود فقط میخواستم متذکر شوم که که در حین ذکر کردن نام صحابه بجای علامت (ع) از عبارت رضی الله عنه استفاده نمایید که شعار اهل سنت است...<br /> وجزاکم الله خیرا...